زبان و ادبیات عربی...

زبان و ادبیات عربی...
هناک دائماً مَن هُو أتعَسُ مِنک، فأبتسم... 
نويسندگان
آخرين مطالب
لینک دوستان

اثري كه ما امروز به نام «هزارويك شب»، يعني نمونه‌وارترين قصّه در جهان، مي‌شناسيم محصول نوعي در هم ­آميزي يا سازگاري آفرينش­گري دور و دراز ادبي است كه پژواك فرهنگ‌هاي گوناگون در آن شنيده مي‌شود؛ در واقع نمونه اعلاي نظرية ادبي «بينامتني» يا «بينامتنيت» است كه از رابطة ميان متن‌هاي گوناگون پديد آمده است. آن‌چه از آن به گفتمان شرق شناسي، يعني كشف شرق توسط غرب، تعبير مي‌كنند شالوده‌اش به مقدار فراوان بر اين متن استوار است.

هزارویک شب، یک تاریخ حقیقی است؛ چیزی فراتر از ادبیات رسمی سرزمین­های گوناگون که همواره در بند ذهنیّت یک فرد و محدودیت­های غالب اجتماع، اسیر و زندانی بوده است. اثری رها و بی قیدوبند که بدون واسطه، از تخیّل مردمی بیرون جسته که هیچ­گاه در کتاب­های تاریخ جایی نداشته­ اند، اما جهان را بر دوش­های لرزانشان تا این نقطۀ اضطراب پیش آورده­ اند.  

 

 

 

 
هزار و یک شب کلان‌ترین اثر ادبیات جهانی است که در وسعت و تنوّع، برتر از«رامایانا» ی هندی؛ در غرابت، شگفت‌انگیزتر از«ادا»ی اسکاندیناویایی؛ در تغزّل، شورانگیزتر از«ایلیاد» هُومر و در نیّات اخلاقی، گرانسنگ‌تر از کتاب دستینة «اپیکتتوس» است. خوانندة هزار و یک شب از خواندن عمیق کتاب‌، دریافت متفاوتی خواهد داشت. چنین خوانشی به جای آن که موجب نواخت تخیّل و انگیزش حواس باشد، خواننده را به تفکری دور و دراز می‌برد. تعدّد و اهمیّت موضوع‌هایی که در داستان‌های کتاب، پرورانده شده‌اند، بیدرنگ خصلت دائره‌المعارف گونۀ هزار و یک شب را آشکار می‌سازد. در واقع هزار و یک شب، اگر به درستی بررسی شود، خلاف آنچه بارها تکرار کرده‌اند، فقط کتابی شامل قصه‌های هرزه و پری‌بازی‌های افسانه‌ای نیست، بلکه سراسر قلمروهای زندگی انسان را در برمی‌گیرد. داستان‌های هزار و یک شب ما را به محیط‌ها و محافل گوناگون می‌برد و با اقوام و نژادهایی آشنا می‌کند که هر یک رنگ خاص خود و وجهۀ چشم‌گیر ویژه‌ای دارد.
با خواندن هزار و یک شب، به ­هیچ چیز نمی‌توان اطمینان کرد مگر به نشاط و شادمانیِ خواندنِ خود قصّه‌ها. در اینجا همه چیز، رؤیاگونه است. در این سپیده دم جهانِ قصّه، در این شرقِ افسانه‌ای که هر افقش به سرابی سرگیجه آور می‌ماند، شگفتی‌مان تمامی نخواهد داشت.
«هزار و یک شب با این تلألو و درخششِ تصاویرِ خیال، حوادث، تأثرات، آرزوها، ضرب آهنگها و یاوه‌گویی‌ها در قصّه‌ها، در حقیقت، چیزی جز وضع جامع تمدّن بشری نیست یا آن گونه که در قرون وسطی با ذوق بیشتر می‌گفتند، «آینۀ جهان نما»ست و این به راستی همان چیزی است که هست.»
به نظر می‌آید که جلبِِ نظرِ خواننده و آموزش او به شیوه­های مختلف به همراه نقل و وصف حوادث گوناگون، نیّت اساسی کتاب است. مسألۀ اخلاقی‌ای که به باور ما، اصل و اساس هزار و یک شب می‌باشد این است که چگونه زنی با شاهی خودکامه، زودباور، زودخشم، نادان، سنگدل و وحشی که از همان آغاز، وی را محکوم به مرگ کرده است و او تنها، مهلتی یک شبه برای مردن یا زنده ماندن دارد؛ معامله خواهد کرد؟ شهامت اخلاقی آن زن را با همین معیار دشواری کار، می‌توان سنجید. حربه‌هایش در این پیکار کدامند؟ شهرزاد بی‌گمان زنی زیباست. امّا دختران دیگری که پیش از وی آمده‌اند، نیز زیبا و فسونگر بوده‌اند و با این وجود شاه، آنان را از دم تیغ، گذرانده است. از این رو شهرزاد در این پیکار، حربه‌هایی به کار می‌برد که شاه برای دفع آنها آمادگی ندارد: سلاح دانایی و هوش. بنابراین در هزار و یک شب، شاهد دوئل میان روح‌ و زور، دانایی و نادانی و نور و ظلمتیم و پیروزی با کسی است که از دیگری نیرومندتر است، یعنی آن زن زیبا.
شهرزاد در هزار و یک شب، آن‌گونه که نویسندۀ متن، وی را نقش کرده است، فردی است که در کالبد دانش و شعر، روح و جان می‌دمد و از غالب کسانی که همواره در تاریخ، خواهان دگرگونی جهان و خواستار نوشُدگی اذهان بوده‌اند؛ آزادتر، بانشاط‌تر، هنرمندتر و باورپذیرتر است. شهرزاد که در شکار و تسخیرِ جان‌ها، کارکُشته است، تنها در اندیشة سرگرم داشتن شهریار و حیله‌گری و مکرورزی نیست، بلکه هدف ارجمندتری دارد و آن، نیّت تربیت انسانی، به کمک قصّه است. او در واقع مردی را که انباری متراکم از خشونت و ستبری و نادانی است، باز می‌آفریند و از مرتبة غریزه به خودآگاهی و از کنش‌های شتابزده به تصمیم گیری‌های ارادی، می‌رساند.
تصور بدبینانه و تنگ نظرانۀ شهریار از زن، با شنیدن قصه‌هایی که در آنها، زنان مختلف ظاهر می‌شوند و اندک اندک، زنان دانشمند، موسیقی دان، شیفته جان و وفادار، برجستگی می‌یابند، تغییر می‌یابد و شهريار، مسحور و مجذوب قصّه و آزرده از مصائب یا شیفتۀ حُسن دخترانِ جوانی که شهرزاد حدیث شان را نقل می‌کند؛ می‌بیند که تصاویر جدیدی، جایگزین چهره‌هایی شده‌اند که ذهنش را آسوده نمی‌گذارند و می‌آموزد که باید جمال صورت با زیبایی سیرت، قرین باشد و در ورای سود جویی‌های هرزگی، عطیۀ عشق یگانه و خالصانه را کشف ‌کند. 
   این چنین است که هر چه در بررسی هزار و یک شب پیش می‌رویم بیشتر یقین می­کنیم که هزار و یک شب، جُنگی از قصه‌های کهن که تصادفاً گردآمده‌اند و چهل تکّه‌ای از داستان ‌های رنگارنگ که فقط به قصد حفظ میراثِ در حال نابودی دوران گذشته‌، جمع‌آوری شده‌اند، نیست.« این مایه‌ها و مضامین پرنقش و نگار با همۀ غنا و تنوعشان، تنها پوششی است بر نیّت آموزش». شهرزاد در حق شهریار کاری را می‌کند که سقراط در « ضیافت» کرد؛ یعنی کوشش برای آموختن فرضیۀ عشقِ کامل به دوستانش. شهرزاد هر آنچه شهریار نمی‌دانست و خودش می‌دانست یعنی « هنر زیستن » را، به وی آموخت...
شهرزاد مظهر زنانگي در جهاني است كه زيبايي، دوشيزگي و زنانگي اش براي زنده ماندن او متقاعد كننده نيستند. جهاني كه شاه هر شب، زني را به حجله مي آورد و بامداد، به جلادش مي سپارد، در دنيايي كه شهرزاد مي داند پدرش هر روز با كفني زير بغل، به دربار مي آيد تا زنانگي كشته شدۀ دخترش را باز پس گيرد. براي او روشن است كه زنانگي اوفقط در زن بودن او نيست، از زنانگي، چه طرفي مي توان بست هنگامي كه زن بودن، به معناي زنده بودن نيست. شهرزاد پيوسته از زبان زنان و مردان داستان هايش فرياد بر مي آورد كه دوستت دارم، ولي مي­داند كه اين صدا را گوش شنوايي نيست. همين شهرزاد ناچار است بارها و بارها- نه از زبان داستان- كه در خوابگاه پادشاه تكرار كند كه مرا نكُش تا حديثي خوشتر بگويم و ملك اين صدا را مي­شنود. از اين رو شهرزاد مي داند كه در اين جهان، هستنِ او ارتباطي با زيبايي   هوش­ربا و زنانگي­ اش ندارد و تقويم روز شمار زندگي ­اش، وابسته به داستان­گويي اوست. پس شهرزاد تمامت زيبايي، هوش­ربايي و زنانگي را در روايتش مي­آميزد و تقويم شب شمار زندگي­ اش، در روايت داستان­هاي بلند ودنباله­ دار، از شبي به شبهاي ديگر تا هزار و يك شب به درازا ميكشد. ولي آيا شهرزاد مي­تواند تا ابد داستان بگويد؟ هرگز. او روايت­گري را تا آنجا ادامه مي­دهد كه بتواند دوباره به زندگي ­اش باز گردد.
هر کس که دریافته باشد رؤیا، غنای جزئیات زندگی را دارد و زندگی، برخوردار از شکوه رؤیاست، از دنبال کردن شهرزاد در سفر شگرفش برفراز مرگ، به وجد خواهد آمد.


نظرات شما عزیزان:

م.ن
ساعت23:53---14 تير 1391
شهرزاد موفق شد و به زندگی برگشت ،اما حکایت با شکوه هزار و یک شب ادامه دارد برای زنانی که هرشب با نیت تربیت انسانی و بیان عطیه عشق یگانه خود ، با هزار ویک ترفند قصه ای نو می سازند و میدانند که تحقق رویای شیرین زندگی به دست آنها و هنر زنانگی آنهاست،شهرزاد درون خود را باور کنید،شما میتوانید راوی رویایی ترین هزار ویک شب باشید.
پاسخ: آفرین بر شما...مشکل اما شهریاران درون است.


نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:

[ چهار شنبه 14 تير 1391برچسب:, ] [ 13:43 ] [ علي افضلي ]

.: Weblog Themes By MihanSkin :.

درباره وبلاگ

من علي افضلي هستم.دوست داشتم فضايي براي ارتباط با استادان اهل نظر و دانشجويانم داشته باشم.اين وبلاگ،به نوعي صفحه شخصي من است بنابراين طبيعي است كه فضاي آن با كلاس درس متفاوت خواهد بود و اساسا تلاشي در جهت اينكه اين وبلاگ موضوعات علمي محض را پوشش دهد،بعمل نخواهد آمد هرچند از طرح مسائل و مطالب علمي به شدت استقبال خواهم نمود.شما نيز هر آنچه مي پسنديد ميتوانيد ارسال داريد..سپاسگزارم
امکانات وب