زبان و ادبیات عربی...

زبان و ادبیات عربی...
هناک دائماً مَن هُو أتعَسُ مِنک، فأبتسم... 
نويسندگان
آخرين مطالب
لینک دوستان

پس از ترجمۀ هزار افسان به عربی با عنوان الف خرافه، نخستین دستکاری با تغییر در نام کتاب وتبدیل آن به الف لیلة روی داد. با گذشت روزگار، آن چه با آموزه ها و باورهای اسلامی همخوانی نداشت، یا بر پایۀ تعصب های قومی نا خوش داشته می‌شد، حذف گردید یا تغییر داده شد. مکان وقوع بسیاری از حکایت ها به سرزمین های عربی منتقل و بیشتر نام ها به اسامی عربی مبدل شد. می‌توان خوش بین بود و این تغییرات را نوعی غرابت زدایی (بومی‌سازی) درترجمه به شمار آورد. اما این بومی‌سازی چنان پُررنگ است که سرانجام به تصاحب میراث فرهنگی مللِ دیگر، منجر شده است. دستکاری در این کتاب به حذف وتغییر محدود نمی‌شود. افزایش های بسیاری نیز صورت گرفته است. یکی از علت های این افزایش ها، نفهمیدن یا نادیده گرفتن معمای کنایی«هزار» و «هزارویک شب» در عنوان کتاب است.«خوانندگان عادی با شنیدن نام الف لیلة و لیلة در متن کتاب به جست وجوی هزار ویک شب می‌پرداختند و اگر این تعداد را درست نمی‌یافتند، کتاب را ناقص می‌پنداشتند، از این رو ناسخان مایل بودند به منظور پُر کردن تعداد، آنچه را که از موضوعات وافسانه های پراکنده در تمام نسخه های خطی می‌دیدند در ذیل این عنوان، گرد آورند». تقطیع حکایت ها به هزار ویک شب نیز از روی حقیقی پنداشتن معنای کنایی هزار ویک شب است. باید توجه داشت که شگرد روایی ورمز پیروزی شهرزاد، در ایجاد تعلیق وانتظار در ذهن شهریار است. ما همه چون شوهر شهرزاديم و مي خواهيم بدانيم كه بعد چه خواهد شد؟» بی گمان تقطیع قصه ها در هزار افسان، دارای تعلیق نیرومندی بوده است. به اندازه­ای که شهریار را از کشتن شهرزاد، باز می‌داشته است. اما  در هزار ویک شب امروزین، در موارد بسیاری، شهرزاد لب از داستان فرو می‌بندد بی آنکه تعلیق وانتظاری در حکایت وجود داشته باشد.«چنین می‌نماید که تقطیع کنونی از روال منطقی پیروی نمی‌کند وتنها در پی رساندن شمار شب ها به هزار ویک شب است.» این نابسامانی در تقطیع حکایت، ناشی از اعمال سلیقه کاتبان ومصحّحان ومترجمان است. قصّه گویان ونقّالان نیز، در دخل وتصرّف در هزار ویک شب نقش داشته اند. زیرا قصه های هزار ویک شب، شفاهی و برای نقالی بوده است. احتمال می‌رود که بسیاری از نسخه های هزارویک شب برای نقّالان و قصّه گویانی نوشته می‌شده است که تنها به طرح کلی قصّه­ ها نیازمند بوده­ اند و هنگام نقل قصّه از تخیّل خود نیز سود می‌جسته­ اند.

 بورخس به نقل از لین در مورد این قصّه گویان، چنین می‌نویسد:«در حدود سال 1850 میلادی، قصّه­گوها در قاهره بسیار بوده ­اند وپنجاه تایی از آنها، داستان های هزار ویک شب را تعریف می‌کرده اند.» چه بسا این قصّه گویان، بنا بر ذوق خود یا پسند مخاطبان، تغییراتی در حکایت ها اعمال می‌کرده­ اند و گاهی عناصر مُدرنی را وارد قصّه­ ای کهن می‌کردند. برای نمونه در حکایت عجیب وغریب در کنار حضور اعراب بدوی پیش از اسلام، جنیان، پادشاهان عجم ومسخ انسان به حیوان، ناگهان از تیر اندازی با تفنگ سخن می‌رود. در حالی که« تفنگ و توپ در اواخر قرن نهم هجری (15میلادی) در مصر معروف ومعمول گردید» . مترجمان غربی هزار ویک شب نیز، در افزودن حکایت به این کتاب سهیم هستند. بورخس دربارۀ حکایت علاء الدین وچراغ جادو که در نسخه های اصلی از آن خبری نیست، چنین نوشته است: « این قصّه در نسخۀ گالان ظاهر شده است و ریچارد برتون بیهوده دنبال متن عربی یا فارسی از آن گشته است... گالان همانقدر حق داشته است قصّه­ ای ابداع کند که قصّه گویان هزار ویک شب حق داشته­ اند. چرا نباید فرض کنیم که وی پس از ترجمۀ آن همه قصّه، دلش خواسته باشد که خود نیز قصّه­ ای ابداع کند؟» بنابراین می‌توان گفت روند دخل وتصرّف در این اثر، تا قرن هجدهم میلادی یعنی پس از ترجمۀ هزارویک شب به زبانهای اروپایی نیز ادامه داشته است. ترجمۀ هزار افسان به عربی در قرن سوم هجری قمری صورت گرفته است. این کتاب تا قرن دهم هجری قمری، دستخوش دخل وتصرف وکاهش وافزایش در حکایت ها بوده است ونسخه­ های متعدّد ومتفاوتی از آن به وجود آمده است. پژوهشگران آراء گوناگونی دربارۀ کمّ وکیف این نسخه ها ارائه کرده ­اند. از جمله این که همۀ این نسخه­ ها از دو شاخه مصری وسوری منشعب شده­ اند. سرانجام در قرن دهم هجری قمری برابر با قرن شانزدهم میلادی، هزار ویک شب به صورت کنونی تدوین شد.

 


 



نظرات شما عزیزان:

کانون مهدویت دانشکده اصول دین دزفول
ساعت14:53---7 شهريور 1391
با عرض سلام وخسته نباشید خدمت استاد عزیزمان

استاد وقت کردین یه نظر هم به وب ما بکنید خوشحال میشیم از نظرات شما استفاده کنیم

منتظر حضورتان هستیم

فریدون علیزاده از دیار آذربایجان

و

اسماعیل سلامی فر از دزفول

یاعلی
پاسخ:سلام..چشم حتما


محمود زمانی-دانشجوی عربی دانشگاه آزاد کرج
ساعت12:18---27 مرداد 1391
آقای دکتر سلام.شما در جایی از مطالبتان درباره هزارویک شب صحبت از تکنیکی در روایت میکنید که تعلیق یاsuspense نام دارد.یعنی شهرزاد هر شب باید داستانی را ناتمام بگذارد تا کشته نشود.اما من در همان شبهای ابتدایی داستان گویی شهرزاد جایی را دیدم که داستان با رسیدن به صبح تمام میشود اما شهریار ، شهرزاد را نمی کشد؟!
پاسخ:سلام.معلوم شد تخصصی درگیر بازی هزار و یک شب شده ای.آفرین بر شما.نکته را درست رفته ای برای جواب سوالتان اما اینجا جای کافی نیست! در خود وبلاگ مطلبی برایت می نویسم با عنوان آزمونهای هزار و یک شب..اگر باز سوالی بود بحث را ادامه میدهیم.


محمود زمانی-دانشجوی عربی دانشگاه آزاد کرج
ساعت14:03---25 مرداد 1391
سلام آقای دکتر.از شما بابت این مطالب خوب تشکر میکنم.نامتان را از یکی از اساتیدمان در دانشگاه کرج شنیدم.یک نظر دارم و یک سوال.فکر میکنم این همه مطلب درباره هزارویک شب ناشی از این باشه که شما میخواهید یک مجموعه کامل از مطالب درباره این اثر را یکجا قرار دهید تا خوانندگان به دیدی جامع درباره این اثر برسند.اینطور نیست؟و یک سوال :شما درباره اثری به نام هزارویک روز چیزی شنیده اید؟
پاسخ:سلام بر شما..با تشکر از حضرتعالی و استاد بزرگوارتان که نامشان را هم نفرمودید، در مورد نظرتان باید بگویم که کاملاً درست متوجه شده اید و این کار متعمّدانه است. ترجیح میدهم در مورد یک اثر تمام حرفها و تحلیلها گفته شود آنگاه به اثری دیگر بپردازیم.اما پاسخ پرسش خوبتان: یکی از آشکارترین نشانه های تاثیر هزار ویک شب بر ادبیات غرب کتابی به نام الف النهار یا هزار روز است. این کتاب ساختاری مشابه هزارو یک شب دارد. با این تفاوت که در هزار ویک شب با شهریاری روبرویم که به زنان بدگمان است اما در هزار روز با شاهزاده خانمی روبرو می‌شویم که با دیدن خوابی به این باور می‌رسد که همه مردان بی مهر و وفادار هستند. به همین سبب از ازدواج امتناع می‌کند. این شاهزاده خانم، دایه ای دارد که در مدت هزار روز با روایت داستان هایی، تصور نادرست او را اصلاح می‌کند. در دوحکایت از هزار ویک شب با عنوان های حکایت تاج الملوک وحکایت اردشیر وحیات النفوس، با شاهزاده خانمی ‌روبرو هستیم که پس از دیدن خوابی دچار تفکری جزمی‌ مبنی بر بیوفایی همه مردان می‌شود و از ازدواج سرباز می‌زند. بی گمان نویسنده الف النهار یا هزار روز در نگارش کتاب خود، این دو حکایت مشابه را در نظر داشته است. نویسنده کتاب، فرانسوا پتی دولا کروا ، خود را مترجم کتاب معرفی کرده است ومدّعی شده که این کتاب، ترجمه ای از نسخۀ فارسی هزار روز، تالیف درویشی اصفهانی به نام«مخلص»است. این کتاب در روزگار سلطنت مظفر الدین شاه، توسط محمد حسن میرزا کمال الدوله ومحمد کریم خان قاجار به فارسی ترجمه شده است. اگر احیاناً درباره این کتاب نظرات تحصصی تری نیاز داشتید بفرمایید تا بیشتر بنویسم.


نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:

[ چهار شنبه 25 مرداد 1391برچسب:, ] [ 13:48 ] [ علي افضلي ]

.: Weblog Themes By MihanSkin :.

درباره وبلاگ

من علي افضلي هستم.دوست داشتم فضايي براي ارتباط با استادان اهل نظر و دانشجويانم داشته باشم.اين وبلاگ،به نوعي صفحه شخصي من است بنابراين طبيعي است كه فضاي آن با كلاس درس متفاوت خواهد بود و اساسا تلاشي در جهت اينكه اين وبلاگ موضوعات علمي محض را پوشش دهد،بعمل نخواهد آمد هرچند از طرح مسائل و مطالب علمي به شدت استقبال خواهم نمود.شما نيز هر آنچه مي پسنديد ميتوانيد ارسال داريد..سپاسگزارم
امکانات وب