زبان و ادبیات عربی... هناک دائماً مَن هُو أتعَسُ مِنک، فأبتسم...
| ||
|
توشی هیکو ایزوتسو با تئوری رابطه متقابل الگوهای زبانی و الگوهای فرهنگی به جهان بینی قرآن و معناشناسی آن پرداخت. او هم معتقد بود که ما از منشور زبان به جهان می نگریم و هر واژگانی با نظام معنایی نمایاننده و در بردارندۀ جهان بینی خاص است. پس در رابطه با قرآن می توان از یک نظام معنایی زبان عربی سخن گفت و از نظام زبانی ویژۀ قرآن کریم و اگر تنها به نظام معنایی زبان عربی یعنی زبان قوم توجه شود، آن را محدود می سازیم و از جهانی بودن ساقط می کنیم و اگر آن را اساساً بریده از نظام معنایی زبان قوم که ارتباط تنگاتنگ با جهان بینی و فرهنگ عرب دارد به حساب آوریم، گویی این کتاب در خلأ شکل گرفته است.این را نیز می دانیم که قرآن با توجه به ویژگیهای زیر با محیط و فرهنگ زمان نزول پیوند دارد: 1- نزول آن به مدت 23 سال؛ 2- وجود آیات مکی و مدنی ؛ 3- وجود نسخ در آیات. این که قرآن با اوضاع سیاسی اجتماعی و فرهنگی عصر نزول مرتبط است از شأن الهی آن نمیکاهد. برای فهم قرآن باید به شرایط نزول و زبان آن توجه جدی نمود. زبان نیز از مولفه های فرهنگ است و فهم زبان در حقیقت دریچه ای است برای فهم فرهنگ، چون فرهنگ یعنی مجموعۀ پیچیده ای شامل معارف، معتقدات، هنرها، صنایع، فنون، اخلاق، قوانین، سنن و بالاخره تمام عادات و رفتار و ضوابطی که فرد به عنوان عضو جامعه از جامعه خود فرا می گیرد و در برابر آن جامعه، وظایف و تعهداتی را بر عهده دارد. در ضمن، وقتی سخن از فرهنگ می رود باورهای دینی نیز مدّ نظرند. باورهای دینی موجود در عصر نزول شامل مسیحیّت، یهود و آیین حنیف هستند. یعنی ادبیات، فرهنگ واژگان و شیوه های زندگی اجتماعی و اقتصادی آنان در رویارویی و تعامل با فرهنگ قرآنی قرار گرفت.
ادامه دارد... نظرات شما عزیزان: |
|
[ طراحی : میهن اسکین ] [ Weblog Themes By : MihanSkin ] |