زبان و ادبیات عربی...

زبان و ادبیات عربی...
هناک دائماً مَن هُو أتعَسُ مِنک، فأبتسم... 
نويسندگان
آخرين مطالب
لینک دوستان

اگزیستانسیالیسم (Existentialisme ) هستی گرایی

اصطلاح اگزیستانسیالیسم از مشتقات واژه‌ی فرانسوی existentiel و واژه‌ی انگلیسی Existential به معنی "وجودی" است، و خود به معنای "اصالت وجود" یا "تقدم وجود" است. اساس فلسفه‌ی اگزیستانسیالیسم که در نیمه‌ی نخست سده ی بیستم پدید آمد، بر این باور استوار است که هستی موجودات دو جنبه دارد: ذات (essence) یا ماهیت، و وجود (existence) . انسان تا وقتی با رفتار و عملکرد خود به ماهیتی فردی یا وجود مشخص دست نیافته، فقط دارای ماهیتی کلی یا ذات است. در این صورت تنها در مرحله‌ی موجودی که در اموری انتزاعی و کلی با سایر هم‌جنسان خود مشترک است، باقی می‌ماند، اما وقتی این موجود به سبب خودآگاهی بر ماهیت خود تأثیر می‌نهد و وجهه‌ای مشخص و معین پیدا می‌کند، به مرحله‌ی وجود می‌رسد.

پرسش اساسی فلسفه‌ی اگزیستانسیالیسم آن است که کدامیک از این دو جنبه‌ بر دیگری مقدم است: ماهیت یا وجود؟
پاسخی که فلسفه تا سده ی ١٩ به این پرسش می‌داد بر تقدم ماهیت تأکید داشته است. اما فلسفه‌ی اگزیستانسیالیسم وارونه ی آن معتقد به تقدم وجود بر ماهیت است.
علت روی آوردن اگزیستانسیالیسم به ادبیات را نیز باید در تمایل این فیلسوفان در دوری از امور انتزاعی و گرایش به امور ملموس و محسوس جست‌وجو کرد.
اگزیستانسیالیسم نوعی سیستم فکری است که بر پایه ی آزادی انسان بنا شده است. باور اصلی اگزیستانسیالیسم همان گونه که گفته شد  "تقدم وجود بر ماهیت" است. یعنی طبیعت واقعی هر کس پیش از آن که او به وجود بیاید وجود نداشته است و این وجود او است که در جریان کارهایی که انجام می دهد ماهیت او را نشان می دهد
اگزیستانسیالیسم نقطه ی مقابل جبر گرایی است. در جبر گرایی انسان به عنوان فردی که دارای سرنوشت محتوم و تعیین شده ای است شناخته می شود، ولی در اگزیستانسیالیسم که سارتر مشهورترین معرف آنست این انسان است که در موقعیت ها و در دو راهی های زندگی اش تصمیم می گیرد که چه راهی را انتخاب کند. او در این انتخاب آزاد است و نباید از سنت ها و رسوم پیروی کند. سارتر به همین دلیل نیز از پذیرش جایزه ی نوبل در ادبیات خودداری کرد.

امپرسیونیسم (Impressionnisme )

نهضتی فکری است که نقاشی را در یک چهارم پایانی سده ی  ١۹ میلادی دگرگون ساخت. امپرسیونیست ها در پی ثبت واقعیت گذرا بودند و به باور آنان موضوعات ساده به تر به آنان اجازه می دهد تا به آن چه که احساس می کنند بپردازند. این جنبش، نخستین جنبش فراگیر در هنر نو به شمار می آید و در فرانسه توسط ادوارد مانه و کلود مونه پدید آمد. نام این جنبش از تابلوي «امپرسیون ، طلوع آفتاب» کلود مونه گرفته شده است. بررسی نور و رنگ و کیفیات طبیعی آن و ایجاد یک دیدگاه علمی در هنر، از مسایل مطرح در این مکتب است. هنرمندان امپرسیونیست از ارائه ی اشکال با خطوط واضح سرباز می زدند و به نور با نگاهی علمی مي نگریستند. آنان  مثلن به جای قراردادن رنگ سبز ، رنگ های زرد و آبی را در کنار یکدیگر قرار می دادند. استفاده از تضاد رنگ های مکمل و حذف رنگ های سیاه و خاکستری از پرده ، از اصولی است که دراین مکتب مورد توجه قرار دارد.

از هنرمندان برجسته ی این سبک می توان از ادوارد مانه ، کلود مونه ، آنود سیسلی ، آگوست رنوار، کامی پیسارو ، ژرژ سورا ، ادگاردگا ، پل سینیاک، اگوست رودن و نقاش انگلیسی تورنر (Turner ) نام برد.

پست امپرسیونیسم :

این مکتب جنبشی شاخه شده از امپرسيونيسم توسط " پل سزان " است که در آن مضامین و موضوعات به صورت ناب هندسی و احجام افلاطونی نمایش داده می شود. سزان در این جنبش برای نمایش عمق ، از تضاد رنگ های سرد و گرم (مدولاسیون رنگی)بهره می گرفت. استحکام در ساختار ترکیب بندی، صراحت شکل و فرم ، تأكيد بر بیان درونی به یاری رنگ و شکل، از ویژگی های این مکتب هنری است. هنرمندان برجسته ی این مکتب نیز پل سزان ، ونسان ونگوگ و پل گوگن هستند

او مانیسم (Humanisme )

این مکتب از دید تاریخی جنبش و نهضت فکری ویژه ی سده ی ١۶ میلادی است. ویژگی این جنبش تمجید از دوران گذشته و تمایل به شکوفایی کامل انسان است. اومانیسم بزرگ ترین تفکر عقیدتی دوران رنسانس است و اومانیست ها در آن دوره به مطالعه ی متون اصلی و ترجمه و ویرایش آثار قدیم یونانی و لاتین می پرداختند.
از دید فلسفی هر تفکری که به انسان عالی ترین ارزش را بدهد او مانیسم گفته می شود. بنابراین نویسندگانی که در آثارشان از عقیده ی والای انسان و حفظ حقوق او و لزوم شکوفایی او سخن گفته اند اومانیست هستند.

اونانيمیسم (Unanimisme)

شاعر و نويسنده ی نام دار فرانسوي « ژول رومن » به ياري « ژرژ شنوير» پايه و بنیاد این مکتب را گذاشته است.
اونانيميست ها بر این باورند که :
در وجود هريک از ما دو نوع افکار و احساسات هست. نخست افکار و احساساتی که ويژه ی خود ما است و ديگري افکار و احساساتی که اجتماع ما و گروه هاي بشري گرداگرد ما (مانند خانواده، هم کاران، هم کيشان و مردم) به ما تلقين کرده اند.
مکاتب گذشته معتقد بودند که فرد براي رسیدن به آخرين درجه تکامل بايد شخصيت انفرادي خود را پرورش دهد و از دخالت دادن و تأثير پذیری از دنياي خارج خودداری کند، اما اونانيميسم با الهام از اندیشه های فلسفي اگوست کنت وارونه ی آن را بيان مي کند و اجتماع را منشاء تکامل و نبوغ و شکفتگي نيروهاي فردي مي داند.



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:

[ شنبه 17 اسفند 1392برچسب:, ] [ 8:28 ] [ علي افضلي ]

.: Weblog Themes By MihanSkin :.

درباره وبلاگ

من علي افضلي هستم.دوست داشتم فضايي براي ارتباط با استادان اهل نظر و دانشجويانم داشته باشم.اين وبلاگ،به نوعي صفحه شخصي من است بنابراين طبيعي است كه فضاي آن با كلاس درس متفاوت خواهد بود و اساسا تلاشي در جهت اينكه اين وبلاگ موضوعات علمي محض را پوشش دهد،بعمل نخواهد آمد هرچند از طرح مسائل و مطالب علمي به شدت استقبال خواهم نمود.شما نيز هر آنچه مي پسنديد ميتوانيد ارسال داريد..سپاسگزارم
امکانات وب